وبلاگ حمیدرضا عباسی

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

صبح

چهارشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۲:۴۱ ب.ظ

نیمه شب با همه تاریکی اش تا ساعتی دیگر جای خودش را به روشنی می دهد!

گرگ و میش می شود و آرام آرام صبح می رسد...

صدای تیک تیک ساعت سکوت مبهم، سکوت مسخره شب را می شکافد...

تو آمدی ای، سی چهل کیلومتر آنطرف تر، یکجا مثل همین جا که من به سقف خیره شده ام، به من خیره شده ای و با یک تله پاتی نه چندان واضح، قلب مرا میخوانی!

صدای تیک تیک، صدای تپش، صدای گرگ ها و میش ها و صدای جیرجیرک های دم صبح، همه کم کم خواهند رفت؛ به سکوتی فکر میکنم که دنیای صامت تو با من رقم می زند، به سکوتی که بعد از خنده، هنگام نگاه شکل می گیرد! صدایت با تأخیری بی برنامه میرسد! حساب و کتاب ندارد، نگاه که میکنیم آوایی نیست، یک عمق نگاه از تو هست، از من هست...

صدای تیک تیک ساعت سکوت مبهم، سکوت مسخره شب را می شکافد و به خودش زخم میزند، صبح با چشمان خواب آلود من و تو، با چشمان مشتاق من و تو میرسد و می ماند! صدای تیک تیک ساعت می میرد!

۹۳/۰۲/۱۷
حمیدرضا عباسی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی