تکه ای یخ
دوشنبه, ۲۵ دی ۱۳۹۱، ۰۹:۳۶ ب.ظ
کابوس یعنی نگاه تلخ منتظرت در امتداد جاده ای که با هر حرکت پاهایم، تابوی نگاهت به عقب میلغزد...
من به همین سادگی از این گیجی متنفرم، از تو، نگاه سنگینت و از خودم!
من از داشتن یک سیبل برای مشغله ذهنی خسته ام، از درِ نیم بازی که نگاه منتظرت در تالار روشن به نظاره سایه ورود نشسته، کلافه ام...
من در این مهمترین موقعیت های پنجاه پنجاه زندگی، روی صفر درجه، شبیه یک تکه یخ بی تفاوت به گرمای تدریجی تو فقط نگاه میکنم! بگو با این تفاصیل دوستی یا دشمن؟!!
۹۱/۱۰/۲۵