تو را تا بینهایتگاه عشق، به یاد خواهم داشت
تا روزی که مرگ با همه قدرت انفصالش، مرا با اشتیاق به بهشت بی همانند لبخندت، بی همانند چشمهایت رهسپار کند
و آنجا تازه زنده بودن، زندگی آغاز میشود! و ابدیت!
و آنجا داستان لطافت دستانت تمام نمیشود! و من تمام نمیشوم! و داستان تمام نمیشود!
تا آنروز صدایت را به یادگار خواهم داشت!
صدایت که امروز یادگاری های شوق بی کران با تو بودن را با حسرتی وصف نشدنی برایم تداعی میکند!
پرتوان چشمانت چتر این زندگی را مدت هاست سوراخ کرده!
تو را تا بینهایتگاه دوست داشتن، یاد خواهم داشت!
۰ نظر
۱۳ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۲۳